پاسخ استرس
وقتی بدن تحت استرس قرار می گیرد، قطع نظر از منبع استرس، پاسخ استرس را تجربه می کند: معمولا پاسخ استرس پاسخ جنگ-یا- گریز است که انسانهای ابتدایی وقتی با تهدیدهای گوناگون در محیط خود مواجه می شدند آنرا به کار می بردند:” آنها وقتی با یکی از دشمنان خود مثلا، یک ببر دندان شمشیری – روبرو میشدند، بدنهایشان به شیوه خاصی واکنش نشان می داد که آنها را آماده می کرد یا با ببر بجنگند و یا برای نجات زندگی خود فرار کنند.
متاسفانه بدن های ما هنوز هم با همان روشها به تهدیدها – واقعی یا خیالی – واکنش نشان می دهند. هرچند با توجه به فشارزاهای امروزی جنگیدن یا فرار کردن هر دو معمولا نامناسبند همانگونه که روانپزشک دانشگاه بوستون پیترنپ خاطرنشان کرده است ” هنگامی که متوجه می شوید یک دلال سهام وال استریت همان پاسخهایی را به کار می بردکه یک مرد غارنشین برای جنگ با عوامل جوی به کار می برد، شما به یک مشکل پی برده اید.” 0
هر مرحله از پاسخ استرس برای هر مرد و زن ابتدایی که با خطرات جسمی روبه رو می شد مزایایی با خود داشت، و همان مزایا برای مرد یا زن امروزی که با استرسهای اجتماعی امروز مواجه می شود مخاطره آمیز است اجازه بدهید به چند مرحله از پاسخ استرس نگاه کنیم و بررسی نماییم چرا مزایای دیروز نقطه ضعفهای امروز هستند
- غده های ادرنال تخلیه گروهی از هورمونها مانند کورتیزول و کاتکولامینها (پیاماوران شیمیایی استرس بدن) را آغاز می کنند این هورمونها در کمیت های درست برای زندگی ضروری هستند اما در کمیت های اضافی میتوانند دستگاه ایمنی را تضعیف کنند و بهبودی را کاهش دهند، و دفع کردن حتی سرماخوردگی جزئی را مشکل کنند. کورتیزول بسیار زیاد به مدت طولانی باعث می شود که غده های لنفی پژمرده شوند، استخوانها شکننده شوند و فشارخون بالا برود؛ آن حتی میتواند قند خون را تا دامنه دیابت برساند.
- غده تیروئید هورمونهای تیروئید را تخلیه می کند که به سوخت و ساز شتاب می بخشند و امکان می دهند سوختها سریعتر بسوزند تا به جنگ و گریز انرژی دهند. این عمل امروزه برای ما همان کار را انجام می دهد که برای انسانهای ابتدایی انجام می داد؛ اما چون ما درگیر جنگ زندگی – یا – مرگ نیستیم، این عمل مجموعه نشانه های متفاوتی را به وجود می آورد: بی خوابی، اعصاب ضعیف، ناشکیبایی برانگیختگی، فرسودگی. به همین علت افراد تحت استرس وزن از دست می دهند.
- هیپوتالاموس آندورفینها را آزاد می کنند. آندورفینها دردزداهای طبیعی نیرومندی هستند که انسانهای ابتدایی را قادر می ساختند حتی زمانی که زخمی هستند بجنگند یا فرار کنند اما استرس مزمن سرسخت، آندورفینها را تحلیل می برد و به نوبه خود می تواند سردردها، کمردردها، و حتی درد مفاصل تشدید کند. هیپوتالاموس که در آن بخش از مغز قرار گرفته است تفکر را به فرآیندهای بدنی پیرامونی ربط می دهد نیز آغازگر شیمیایی مهم مغز برای پاسخ استرس است یعنی هورومون رهاساز- کورتیکوتروپین (CRH) را آزاد می کند. اگر هورومون رهاساز کورتیکوتروپین به مغز میانی تزریق شود موجب اضطراب می گردد و دستگاه عصبی را در بالا تنظیم می کند تا به محرکها پیش از حد پاسخ دهد افرادی که همواره درباره آسیب یا آزاردیدگی ادراک شده مربوط به گذشته مشغله ذهنی دارند، مقدار زیادی هورمون رهاساز کورتیکوتروپین ترشح می کنند، آنها بررسی خطر ادامه می دهند و به محرکها پاسخ افراطی می دهند. این پاسخدهی افراطی تعداد زیادی اختلالات پزشکی معمولی را راه اندازی می کند.
- هورومنهای جنسی، (پروژسترون مادینه و تستوسترون نرینه)، کاهش می یابند. آنها عملکرد مهمی را در زمانهای ابتدایی انجام می دادند کاهش زیست مایه و کاهش باروری هنگام قحطی، ازدیاد جمعیت و کاهش ذخیره مواد غذایی، باعث میشد که جامعه دهان کمتری برای تغذیه داشته باشد و توجه را از ماجراهای عاشقانه به تهدید دم دست معطوف سازد. متاسفانه، تحت استرس همان پدیده برای شما رخ میدهد شما ممکن است انگیزه جنسی خود را از دست بدهید، عقیم شویم، یا به بدکار جنسی (انزال زودرس یا ناتوانی در رسیدن به حالت انزال ) دچار شوید. زنان تحت استرس حاد ممکن است دورهی قاعدگی زودهنگام داشته باشند؛ استرس انعطاف ناپذیر مزمن ممکن است موجب قاعدگیهای نامنظم یا فقدان کامل قاعدگی (آمنوره) شود.
- هماهنگی دستگاه گارش متوقف میشود. در انسانهای ابتدایی، تمام خون به ماهیچه ها تغییر مسیر می داد، آنها را به انجام دادن کارهای بسیار برجسته قادر می ساخت،دهان نیز خشک می شد. همان رویدادها امروز نیز رخ م یدهد، غذا خوردن در حالت استرس می تواند به تورم معده، تهوع، ناراحتی شکم یا انقباض عضله، و حتی یبوست و اسهال منجر شود. مشکل خشکی دهان نیز ادامه می یابد. از سخنرانان در ملا عام بپرسید که دهانشان چنان خشک می شود که نمیتوانند سخن بگویند. دهان خشک چنان نشانه حاد استرس است که در چین به عنوان آزمون دروغ یاب به کار میرود.
- رها شدن قند(گلوکز) به درون جریان خون یا افزایش انسولین دنبال می شود تا آنرا بسوزاند، پدیده ایی که ” سوخت برای دویدن با حداکثر سرعت” یا فوران انرژی زودگذر را در اختیار انسانهای ابتدایی قرار میداد. در حال حاضر همان سناریو می تواند موجب افزایش یا کاهش قند خون شود. انسولین زیاد همواره میتواند موجب افزایش یا کاهش قندخون شود. انسولین زیاد همواره میتواند موجب افزایش وزن شود و به بالا رفتن فشار خون و چربیها (کلسترول ) بینجامد. این مقاومت در برابر انسولین (که با هورمونهای استرس به وجود میاید)میتواند به”سندرم سوخت و ساز” منجر شود که شما را در معرض خطر زیاد بیماری قلبی – عروقی قرار میدهد.
- کلسترول به درون جریان خون رها میشود، عمدتا از کبد؛وقتی قند خون از تامین انرژی پایدار برای ماهیچه ها باز میماند کبد زمام امور را به دست میگیرد اما مردان یا زنان امروزی تحت استرس مزمن برای حفظ انرژی معمولا به کلسترول اضافی نیاز ندارند، از این رو کلسترول در رگهای خونی ته نشین میشود که نتیجه اش میزان مرگ و میرهای ناشی از بیماری قلبی در کشور ماست.
- قلب تند زدن اغاز میکند،یک پاسخ فیزیولوژیابی که خون بیشتری را به ماهیچه ها و ریه ها پمپ میکند، سوخت و اکسیژن بیشتری را به ماهیچه ها میرساند _ چیزی که انسانهای ابتدایی هنگامی که تحت استرس بودند به ان نیاز داشتند. وقتی انسان تحت استرس قرار دارد جریان خون به ماهیچه های بازوها و پاها میزان خون به میزان 300تا 400 افزایش مییابد. نتیجه اش امروز فشار خون بالاست، که اگر کنترل نشود به سکته مغزی، حمله قلبی، یا مشکلات کلیه می انجامد.
- سرعت تنفس افزایش می یابد، ذخیره هوایی بیشار را تامین می کند. افزایش درخواست ریه ها با آنکه معمولا سودمند است، اما می تواند برای مبتلایان به بیماری ریوی، مانند آسم، مشکل آفرین باشد. متاسفانه، نفس کشیدن پر اضطراب، معمولا کم عمق و در بالای سینه است، که خیلی کارآمد نیست. اگر نفس کشیدن کم عمق، سریع، و با فراخی نزدیک به پر ریه را امتحان کنید، احتمال دارد که خیلی زود احساس کنید که مضطرب و تحت استرس هستید. هنگام نفس کشیدن در حالت اضطراب، ذهن مضطرب میشود. اکنون ببینید وقتی آهسته و عمیق با دیافراگم خودنفس میکشید (نفس آرمیده) چه اتفاقی برای شما می افتد؛ در بیشتر موارد، ذهن شما به سرعت آرام می گیرد. توجه کنید درست وقتی پاسخهای استرس بدن دستور ذهن را دنبال می کنند، پاسخهای ذهن شما نیز آنچه را که در بدنتان رخ می دهد دنبال می کنند.
- خون غلیظتر شده و سریعتر منعقد میشود. غلیظتر شدن خون، انسانهای ابتدایی را در صورت زخمی شدن (فشاراور) قادر میساخت که خونریزی را بند آورند، اما امروز وقتی که خون تحت استرس مزمن غلیظ میشود، نتیجه اش ممکن است حمله قلبی، سکته قلبی، سکته مغزی، یا انسداد جریان خون (لخته شدن خون) شود.
- پوست “مومور میشود”، رنگ پریده می شود، و عرق می کند. این پدیده احساس تماس را افزایش می دهد، یک مکانیزم خنک کننده برای ماهیچه های داغ فراهم می سازد، و خون را از زخمها دور می کند. امروز ، مقاومت پوست به الکتریسیته را کاهش می دهد(اصل در پس آزمونهای دروغیاب).
- همه پنج حس تیز می شوند. در انسانهای ابتدایی، مردمکها فراخ می شدند تا دید شبانه را افزایش دهند، عملکرد روانی روی هم رفته تیزتر می شد، حواس شنوایی و بساوایی بهتر می شدند، و کل بدن به اوج عملکرد خود می رسید. همان پدیده امروز نیز اتفاق می افتد؛ اما بدون فوران انرژی جسمی که به یک وضعیت پرفشار پراکنده پایان دهد، بیشتر احتمال دارد که ما به استرس مزمن دچار شویم. بدین ترتیب، حواس ما پیوسته در هشدار قرمز هستند، که گاهی به درد ناشی از محرکهایی منجر میشوند که موجب این نوع درد نمیشدند، مانند سردردی که در پاسخ به سوز، صوت یا بوها بدتر میشود.
تحریک طولانی دوازده مرحله ای پاسخ استرس به پدیدهای منجر میشود که روبرت اس. الیوت آن را واکنش گوش به زنگ بودن مینامد. بنا به گفته الیوت، با آنکه واکنش گوش به زنگ بودن احتمالا زمانی ما را از خطرهای یرونی یا قحطی حفظ می کرده است، امروزه بدنهای ما را به ویرانی می کشاند. گوش به زنگ بودن افراطی موجب میشود که دستگاه عصبی به محرکهای طبیعی گوناگون بیش از حد پاسخ دهد. به بیماریهای رایج مانند سندرم روده تحریک پذیر، تپش قلب، میگرن، درد مزمن، اختلالات اضطراب و حتی به نشانه های بیماری عصبی و از نظر پزشکی نامشخص مانند سرگیجه، کرختی، یا گزگز شدن منجر شود.
این همه ماجرا نیست: وقتی استرس مزمن می شود، اثربخشی هورمونهای عصبی کاهش میی ابد. وقتی استرس ادامه می یابد، خود هورمونهای استرس می توانند باعث التهاب شوند، خطر بیماری قلبی – عروقی و سندرم سوخت و ساز افزایش می یابد. نشان داده شده است که همان فرآیند در رشد انواع دیگر اختلالات، از جمله بیماریهای پارکینسون وآلزایمر، اسکلروز چندگانه، درد، و زوال عقل و ابسته به ایدز نقشی را بازی میکند.
هرچند پاسخ استرس که در بالا شرح داده شد در جامعه علمی مشهور است و به خوبی پذیرفته شده است، پژوهشگران مستقل میگویند ممکن است مردم با شیوههای دیگری به استرس پاسخ دهند. پژوهشی که از سوی یک تیم در دانشگاه کالیفرنیای سانفرانسیسکو، به سرپرستی پژوهشگر ایمنی شناسی روانی – عصبی مارکارت کمنی انجام گرفته است از پاسخ جنگ- یا- گریز به استرس اطلاع دارد اما پافشاری می کند که واکنش دومی به استرس نیز وجود دارد – واکنش کناره گیری که در آن شخص عقب نشینی می کند.تا انرژی ذخیره نماید. شلی ای. تیلور، یک پژوهشگر ایمنی شناسی روانی – عصبی در دانشگاه یو سی ال ای می گوید که زنها ممکن استبه استرس به شیوهای که او آن را واکنش “مواظبت- و – مهرورزی” می نامد پاسخ دهند، که آنها در آن شیوه در فعالیتهای مراقبتی مشغول باشند که خودشان و کودکانشان را حفظ کند. تیلور معتقد است که هورمون اکسیتوسین غده هیپوفیز – که اثر آرامبخش دارد و به شدت با رفتار مادری در ارتباط است – ممکن است یک واکنش مواظبت – و – مهرورزی به استرس را پرورش دهد.