افکار بیش بها داده شده در افراد وسواسی

افکار بیش بها داده شده(OVI)

ورنیکه برای اولین بار در سال ۱۹۰۰ اصطلاح افکار بیش بها داده شده را مطرح کرد تا به ” باوری که فرد احساس می کند حفظ آن موجه است و همچنین رفتار وی را به شدت تعیین می کند” ، اشاره کند(نگاه کنید به کوزاک و فوآ ، ۱۹۹۴). یاسپرس (۱۹۶۳) خاطرنشان کرد که افکار بیش بها داده شده دارای قدرت شناسایی شخصی قوی بوده و تأثیرات نسبتاً شدید دارند. با این حال، مطالعات فوا(۱۹۷۹) در مورد شکست درمان رفتاری در  اختلال وسواسی اجباری بود، که توجه به  افکار بیش بها داده شده و ارتباط آن با  اختلال وسواسی اجباری را با دیگر مطرح ساخت.  وی دریافت که ۴ نفر از ۱۰ فرد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری که به طور موفقیت آمیزی به رفتار درمانی پاسخ ندادند، گزارش کردند که افکار وسواسی یا ترس آنها واقع بینانه بوده و رفتار اجباری شان از بروز پیامدهای منفی ادراک شده مرتبط با وسواس،  جلوگیری می کند.

در ابتدا، پژوهش در مورد افکار بیش بها داده شده   با مفهوم سازی ضعیف و اندازه گیری ناکافی دچار سردرگمی شد. رابطه  افکار بیش بها داده شده  با مفاهیمی مانند بینش، قضاوت، اعتقاد و هذیان به خوبی بیان نشد(نگاه کنید به بحث نزیروغلو و استیونز، ۲۰۰۲). رایج ترین دیدگاه مورد قبول این است که افراد دارای افکار بیش بها داده شده، عقاید کاملاً نامعقولی دارند ولی مانند افکار هذیانی محکم نیستند(کوزاک و فوآ، ۱۹۹۴، ص۳۴۴). بنابراین، تفاوت اصلی بین وسواس، افکار بیش بها داده شده و هذیان در این است که این ایده اشتباه، چقدر محکم می باشد (یعنی وجود قوت یا ثبات عقیده ).  ویل (۲۰۰۲) دیدگاه شناختی-رفتاری گسترده تری را در مورد افکار بیش بها داده شده ارائه کرد که نه تنها بر قدرت باور، بلکه بر شناسایی یا اهمیت بیش از حد ارزش (ایده) برای خود و میزان انعطاف ناپذیری ارزش ایده آل تأکید می کند.

دو مقیاس درجه بندی شده بالینی برای اندازه گیری استاندارد افکار بیش بها داده شده  تهیه شده است: مقیاس ارزیابی باورهای براون (آیزن و همکاران، ۱۹۹۸) و مقیاس افکار بیش بها داده شده (نزیروگلو ، مک کی ، یاریورا-توبیاس ، استیونز و تودارو ، ۱۹۹۹). مقیاس افکار بیش بها داده شده دارای ثبات درونی، ثبات آزمون-بازآزمون و اعتبار همگرا و واگرا است (نزیروگلو و همکاران ، ۱۹۹۹) ، اگرچه هر دو اندازه گیری همبستگی بالایی دارند (شیمشونی، روون، دار، و هرمش، ۲۰۱۱). مطالعات بعدی از این اقدامات برای ارزیابی دقیق تر تأثیر افکار بیش بها داده شده  در پاسخ درمانی استفاده کرده اند (به عنوان مثال ، آلونسو و همکاران ، ۲۰۰۸؛ کاتاپانو و همکاران ، ۲۰۱۰). برخی از مطالعات نشان داده اند که اگر  افکار بیش بها داده شده قوی باشد، میزان پاسخ درمانی کمتر خواهد بود (بسوگلو، لاکس، کاسویکیس و مارکس،  ۱۹۸۸; فوا، ۱۹۷۹; فوا،  ابراموویتز،  فرانکلین و قزاق, ۱۹۹۹; نزیروگلو ات ال، ۲۰۰۱). در مطالعه نزیراوغلو و همکارانش (۲۰۰۱)، نمرات مقیاس افکار بیش بها داده شده با دستاوردهای باقی مانده در اجبارها و نه وسواس ها رابطه داشت.  با این حال، شواهدی وجود دارد مبنی بر آن که اختلال وسواسی اجباری با افکار بیش بها داده شده را می توان با درمان شناختی و رفتاری (الیوت ات ال،  ۱۹۸۸; سالکوسکیس و وارویک، ۱۹۸۵) یا دارو (اودویر ومارکس ، ۲۰۰۰) با موفقیت درمان کرد.

پژوهش های بیشتری به منظور تعیین میزان بینش ضعیف یا افکار بیش بها داده شده به عنوان شاخصی از پیش آگهی ضعیف در  اختلال وسواسی اجباری لازم است. ممکن است نتیجه این باشد که با درمان طولانی مدت (کاتاپانو و همکاران، ۲۰۱۰) و مداخلات متناسب با اعتقاد قوی فرد به نگرانی های وسواسی نتیجه بهتری حاصل شود. حداقل، بالینگران باید سطح بینش را ارزیابی کنند و مداخلات شناختی را معرفی کنند که باورهای ناسازگارانه ای را که مشخصه بینش ضعیف هستند را هدف قرار می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *